زبان مردم اصفهان

 

زبان مردم اصفهان

 

 مردم استان اصفهان به زبان فارسی و با لهجه‌های شیرین اصفهانی ، نایینی ، نطنزی ، خوانساری ، خوری ، کاشانی ، اردستانی ، جندقی ، گزی
  فریدنی ، لری ، کوهستانی ، ... سخن می‌گویند .

  از ویژگی‌های لهجه‌ی اصفهانی ، اضافه کردن حرف « س » به آخر واژگان است ، که به جای است ، گفته می‌شود .
  یهودیان به زبان عبری و ارمنی‌ها با خودشان به زبان ارمنی سخن می‌گویند .
 

 بختیاری‌های شهراصفهان به گویش لری گفتگو می‌کنند. شماری از اصفهانی‌ها به زبان کنینانی ، که آمیخته‌ای از زبان فارسی پیشین و امروزی
 است  سخن می‌گویند .
 

 زبان مردم جندق فارسی است ، مردم بعضی از روستاها ، چون خور ، گرمه ، خنج ، دادکین ، اردیب ، ایراج و فرخی دارای لهجه‌ی ویژه‌ای
 هستند و واژگان پهلوی در زبان آنان بسیار است .
 

  در شهر کاشان و پیرامون آن ، زبان فارسی در همه جا ، حتی در روستاهایی که گویش ویژه‌ای دارند دانسته می‌شود و درسخن گفتن به کار

 می‌رود .

 

 در بخش قمصر ، در روستاهای : برزک ، سادیان ، مرق ، کامو ، جوشقان قالی ، ارتجن ، آزاران ، پنداس ، نشلج ، تجره ، ... به گویش راجی
 
رایجی سخن گفته می‌شود .
 

 زبان مردم نایین ، ویژه‌ی مردم شهر نایین است . روستاهای پیرامون نایین و آبادی‌های دورتری ، مانند کوپا ، نارسنه ، که امروز به انارک
 سرشناس است ، لهجه‌های جداگانه دارند .
 

 اختلاف لهجه‌ی نارسنه با نایین زیاد نیست ، یعنی تنها آوای ادای واژگان ، اختلاف دارد ، و واژگان مشترک ، زیاد دارند .
 اختلاف لهجه‌ی مردم روستای کوپا با مردم شهر نایین نیز اندک است و از چند واژه بیشتر نمی‌شود ، به عنوان نمونه ، نایینی‌ها ، زن را « جن »
  می‌گویند ، در حالی که کوپایی‌ها ، زن را « جنجی » گویند .
 

 گویش خوری با ویژگی‌های خود ، با گویش‌های نایین و شهرک‌های پیرامون کاشان و اصفهان بستگی دارد و خود از گویش‌های مرکزی ایران
 است.
  خور به دلیل دور بودن از آبادی‌های بزرگ همسایه‌ی خود ، همانند جزیره‌ای در میان بیابان افتاده و از این رو گویش آن به گونه‌ی کهن بازمانده
 است، به طوری که پاره‌ای از واژگان آن ، به گونه‌ی دوران هخامنشیان بازمانده است .
 

 گویش خوانساری ، انشانی ، دلیجانی ، و دیگر نیم زبانان ، که گویندگان آنها در گستره‌ی ایران ، تاجیکستان و افغانستان ، با تفاوت اندکی روان‌اند
  یکی از شاخه‌های زبان فارسی پهلوی بوده است ، ولی امروزه در اثر گسترش فارسی معمولی ، که فارسی دری آمیخته با واژگان عربی ، ترکی
 
مغولی است ، اندک اندک فراموش می‌شود .
 

 از آن جا که خوانسار ، در پناه کوهستان بوده و راه‌های ارتباطی سختی داشته است ، کمتر در مسیر یورش دشمنان قرار گرفته و موجودیت
  فرهنگی خود را دست نخورده نگاهداشته است .
 

 خوانساری‌ها برای روان کردن گفتگو و برای این که منظور خود را با کمترین زحمت و زمان اندکی بیان کنند ، تلاش نموده‌اند که خود واژه و
  ترکیب‌های آنها را ، روان و کوتاه سازند . از این رو برخی واژگان را دگرگون ساخته‌اند . مانند : واتن گفتن به جای رفتن و واژگانی را هم از
  صدایی که شنیده می‌شود گرفته‌اند ، مانند : اشنیزه به جای عطسه و کوکو به جای سرفه . در واژگانی که امروزه عربی شده‌اند ، نام باستانی آنها
  به کار می‌رود . مانند : تیرون به جای تهران ، اسفون ، به جای اصفهان ، پریه یا پره به جای پریدن .
 

 نام‌های بلند عربی را کوتاه و روان بیان می‌کنند : زلعابدین به جای زین‌العابدین ، معیل ، به جای محمد اسماعیل و محمدلی ، به جای محمد علی .
  در ترکیب واژگان نیز ابتکاراتی به کار برده و از ریشه‌ی واژگان فراموش شده ، جمله‌هایی ساخته‌اند ، که برای بیان آنها در فارسی معمولی ، دو
  سه برابر واژه زمان به کار می‌رود ، مانند : کدبرانی ، یعنی از برای چه می‌خواهم یا به چه دردم می‌خورد ، یا چدگنا ، یعنی چه پیش آمدی برایت
  به وجود آمد .
 

 

 

صفحه اصلی    بناهای  تاریخی